یاشار

برگرفته از کتاب چگونه به فزندمان گوش کنیم چگونه با او صحبت کنیم از آدل فابر ترجمه فاطمه السادات موسوی :                      < تکنیکهای عملی تشویق کودک به مشارکت و همکاری > آنچه را که می بینید برای کودک توصیف کنید و یا مشکل به وجود آمده را برایش شرح دهید. « یه حوله خیس روی تخت خوابه »      توجه : برشمردن مشکل نه برشمردن عیب و ایرادهای فرزندمان                         &n...

         پسرم ! چند روزیه دارم کتاب چگونه به کودکمان گوش کنیم و چگونه با او صحبت کنیم از آدل فابر ترجمه فاطمه سادات موسوی رو میخونم . فکر میکنم پدر و مادری و تربیت اصلا کار راحتی نیست . و واقعا علاوه بر علم یه هنره یعنی فقط با داشتن دانش و بدون هنر نمیشه. چقدر فرق میکنه یه جمله رو چطوری بگی. فصل اولش راجع به توجه و گوش دادن و درک احساسات بچه هاست : به کودکان کمک کنیم تا با احساسات خود کنار بیایند. کودک نیاز دارد که احساساتش پذیرفته شود و به آنها احترام گذاشته شود: تکنیکهای عملی : 1- می توانید در سکوت و علاقه به او گوش دهید. 2- می توانید با بیان یک کلمه به او نشان دهید که احساس...

           نازنینم !دیشب وقت خواب میگفتی مامان چقدر خوب که من در آینده بابا میشم و مامان نمیشم... آخه کار مامانا خیلی سخته و زیاد... مامان وقتی من بچه بودم اذیت نمیشدی پوشک منو عوض میکردی؟! گفتم اذیت نمیشدم اما گاهی خسته می شدم اما چون خیلی دوستت داشتم مهم نبود و اصلا سخت نبود . گفتی الان چی / گفتم الان هم و همیشه خیلی دوستت دارم. با اینکه روزی چندین و چندبار میگم دوستت دارم اما بازم میخوای بگم . چقدر آدما به شنیدن این جمله نیاز دارن.   ...

بقیه عکسها در ادامه مطلب ...

              پسر عزیزم!  12 تا 17 خرداد رفتیم اصفهان پیش خاله طلا و روزبه گلی . با بابابزرگ و خاله خدیج و خانواده آقای بهداشت . خیلی خوش گذشت . شهر رویا هم رفتیم. اینم عکسایی که خاله طلا ازتون گرفته : ابو الفضل ـ ستایش ـ یاشار گلم ـ روزبه گلی ـ بابابزرگ عزیزـ پریا بقیه عکس ها ( شهر رویاها ) در ادامه مطلب ...

          پسر گل مامان! 8 سالگیت مبارک . . البته به خاطر مدرسه جشن تولدتو پنج شنبه گرفتم . خیلی هم بهت خوش گذشت . برات کیک باب اسفنجی درست کردم .خیلی دوست داشتی چندتا از همکلاسیهاتو دعوت کنی چند روز قبلش گفتی مامان هیشکی نمیاد و خیلی ناراحت بودی و منم خیلی ناراحتت بودم. اما خوشبختانه دوتاشون اومدن . علیرضا افروز و طاها کمالی و برادرش با آرش و ایلیا . خیلی بهتون خوش گذشت . شبم که بزرگترا اومدن . عکسا رو بعدا میذارم. بازم تولدت مبارک عزیز دل مامان ایشالا صد ساله شی. همراه با سلامتی و شادی. خیلی دوستت دارم . عاشقتم . ...

نیمه ی دوم تعطیلات عید امسال که من میرفتم سر کار اینجا خونه ی خاله سارا که همه ی خاله ها و بچه ها هم بودن ٬ خاله طلا شکار لحظه ها کرده مثل اینکه تو رفتی زیر میز و به خالت گفتی دلم برا مامانم تنگ شده : ...