قصه آفریده
پسر گلم ! شبها اکثرا وقت خواب برات قصه میگم به خصوص از وقتی مدرسه ها باز شده آخه قبلا چون مدرسه ای در کار نبود معمولا با تلویزیون می خوابیدیم . بعضی شبا تو قصه میگی و معمولا قصه هاتو همون موقع سر هم میکنی چون هر شب یه قصه ی جدید میگی. یه شب قصه ی آفریده رو برام تعریف کردی و طبق معمول یه چیزی سرهم کردی. شب بعد گفتی مامان چه قصه ای میخوای برات تعریف کنم گفتم هر چی دوست داری گفتی نه تو بگو گفتم قصه ی آفریده رو بگو گقتی تو بگو گفتم من بلد نیستم این قصه ی توئه. تو هم چون شب قبل یه چیزی سرهم کرده بودی حالا یادت نبود گفتی پس امشب قصه ی...
نویسنده :
مامان
8:54