یاشاریاشار، تا این لحظه: 17 سال و 16 روز سن داره

یاشار

جو گیر میشی آ

           یاشار گلم ! وقتی کارتن فوتبالیستا رو میبینی بعدش بلند میشی به شدت زیر توپ شوت میزنی و میگی توی دروازه ، عجب تکنیکی داره این بازیگر ، یه برگردون عالی و از این حرفا. وقتی لاک پشتای نینجا و پاندای کنگ فو کار و یا هر فیلم جنگی و بزن بزنی رو میبینی شمشیراتو میاری و هی بالا و پایین میپری و تو هوا شوت و مشت میزنی و حرفاشونو تکرار میکنی خلاصه شدیدا جو گیر میشی!  دوستت دارم عزیزم ...
8 اسفند 1391

A Positive

           مامان گلی چند روز پیش برای تمدید گواهینامه ام باید مدرکی برای گروه خونم ارائه میدادم نداشتم مجبور بودم آزمایش بدم گروه خون تو رو نمیدونستم چیه گفتم بهترین فرصته با خودم ببرمت آزمایشگاه گروه خونت مشخص بشه . خون مامان تو رگاته گروه خونت مثل مامان A مثبته . چون گروه خون بابا مهدی O مثبته نگران بودم O باشی.  زنده و سلامت باشی عزیز دل مامان خیلی دوستت دارم ...
8 اسفند 1391

داشته نباشی

              عزیز دل مامان بجای نداشته باشی میگی داشته نباشی.           وقتی خسته ای و خوابت میاد  بهانه گرفتنات دیدن داره خیلی تابلو بهانه میگیری بی دلیل سر یه حرف الکی گریه میکنی و در حالی که شرشر اشک میریزی مثلا  میگی دوست داشتی بچه داشته نباشی . دیگه نمیخوام بوسم کنی دیگه باهات حرف نمیزنم و تو بغلت نمیام و از این حرفا اینجور مواقع باید سریع یه چیزی بیارم بخوری و بخوابونمت مثل دیشب . چقدر دوست دارم فقط خدا میدونه   ...
29 بهمن 1391

تنبیه در مهد کودک ( پیش دبستانی )

         پسر عزیزم دیروز به من گفتی مامان من و چند تا از بچه ها رو سرسره بادی نبردن گفتن شما چون توی کلاس حرف زدین تنبیهین من دیگه نمیخوام برم مهد کودک این اولین بار بود که می گفتی از مهد خوشم نمیاد دیگه نمیرم البته چند بار قبلا هم بهم گفته بودی که نذاشتن سرسره بادی سوار شین چون تنبیه بودی ولی دیگه نگفته بودی نمیخوام برم مهد کودک. به نظرم این حرف زنگ هشداری بود مبنی بر اینکه تنبیه دیگه زیاد شده و داره تو رو از مهد و مدرسه زده میکنه . امروز صبح که رسوندمت مهد کودک با خانم حیدری صحبت کردم و گفتم به بچه های توی این سن اولا نباید زیاد سخت بگیرین ضمن اینکه قانونمندی رو باید یاد بگیرن اما کم کم . ثانیا بیشت...
12 دی 1391

کاپشن

             عزیزدلم یاشارجان امروز صبح هوا خیلی سرد بود ومن کاپشنتم تنت کردم نمیدونم چرا دوست نداشتی بپوشیش پارسال باهاش میرفتی اما انگار خجالت میکشیدی باهاش بری توی مهد کودک همش میگفتی قبل از اینکه برم تو درش میارم وقتی رسیدی گفتی صبر کن درو باز نکن میخواستی قبل از اینکه ببیننت درش بیاری اما من درو باز کردم و فرستادمت تو بهت گفتم همونجا درش بیار اگه خواستی بیای توی حیاط سرده و باید بپوشیش . از صبح تا الان ذهنم مشغوله فکر میکنم کار درستی نکردم نمیدونم چرا ولی خیلی خجالت میکشیدی اونجوری ببیننت اما من فرستادمت تو خیلی ناراحتم اما فکر کردم تو داری اشتباه میکنی ولی شاید باید یه ج...
12 دی 1391

امان از بعضی جوابهایی که میدی!

            عزیز مامان بعضی وقتا یه جوابایی میدی که من در مقابلت به معنای واقعی هنگ میکنم . چند روز پیش میخواستم ببرمت حموم بهت گفتم برو لباستو در بیار تا من میام . هی چند بار گفتم تو هنوز لباس تنت بود بار آخر بدون اینکه نگاهت کنم گفتم یاشار مگه نگفتم لباستو دربیار توکه لباستو در اورده بودی گفتی دراوردم می خوای پوستمم بکنم؟!! ...
12 دی 1391

یه عکس

            عزیز دلم میدونی اینجا کجاست . توی یکی از پارکهای مشهد آخرای فروردین ٩٠ بود با مامان و همکارا رفته بودیم مسابقات ورزشی . تازه همونجا جشن تولدت رو هم گرفتیم :   ...
20 آذر 1391

خرید کتاب

          یکی یکدانه ام ،  چند روز پیش گفتی مربی بهتون گفته کتاب ریاضی پیش دبستانی گاج !! بخرین دیروز باهم رفتیم شهر کتاب تا حالا نرفته بودم خیلی کتابفروشی مفصل و بزرگی بود خیلی خوشم اومد . از اون مدادتراش کفشدوزکی که خاله سارا برای آرش و ایلیا خریده بود دوست داشتی و هیچ جا ندیده بودم هم داشتن و برات خریدم . خیلی دوستت دارم دردانه ام  ...
19 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاشار می باشد